Boy in the Bubble [Persian translation]

ساعت شش و چهل و هشت دقیقه بود، داشتم به خونه میرفتم

به ورودی قدم گذاشتم، تنها بودم

توی بشقابم مرغ داشتم اما سرد شده بود

بعدش صورتمو پوشوندم جوری که کسی تشخیصم نده

من دنبال دردسر نبودم

من پسره توی حبابم

اما دردسر به وجود اومد.

وقتی مامانم اومد توی پذیرایی

گفت که ‌: پسر، تو باید بهم بگی که چه بلایی سرت اوردن

گفتم : تو دلت نخواد بدونی که مجبور به انجام چه کارهایی شدم

گفتش : پسرم، باید بهم بگی که چرا کبودی

گفتم که من دنبال دردسر نمی‌گشتم

من پسره توی حبابم

اما بعدش دردسر به وجود اومد

و قلبم به تپش افتاد

سینم جیغ می‌کشید

کنترلم رو از دست میدادم

هوا داشت یخ میزد

دستهام رو بردم بالا، دستهام رو بردم بالا

به این بچه گفتم که من برای مبارزه آماده ام

به صورتم مشت بزن

انجامش بده چون من از درد خوشم میاد

هر دفعه که اسممو نفرین میکنی

میدونم که دنبال رضایتی اما قرار نیست اتفاق بیوفته

من رو به زمین بکوب

وقتی روی زمین افتادم بهم لگد بزن

فقط قراره که ناامیدت کنه

اگر رعد و برق هم بیاد (در هر شرایطی)

اونی که قراره درد بکشه تویی

...زجر بکشه

باهاش مخالفت کردم و سینم رو باز گذاشتم

و اون با یه مشت سریع *هوک چپ*بینیم رو شکوند

و خون غلیظ روی پیراهنم جاری بود

و یه نگاه، نگاه مریض اما با این حال دوستش داشتم

گفتم من دنبال دردسر نیستم

من پسر توی حبابم

و قلب من در تپش بود

سینه ام جیغ می‌کشید

کنترلم رو از دست میدادم

از بینیم خون میومد

دستهام رو بالا اوردم، دستهام رو بالا آوردم

به این بچه گفتم که آماده مبارزم

به صورتم مشت بزن

انجامش بده چون من از درد خوشم میاد

هر دفعه که اسممو نفرین میکنی

میدونم که دنبال رضایتی اما قرار نیست اتفاق بیوفته

وقتی روی زمین افتادم بهم لگد بزن

فقط قراره که ناامیدت کنه

اگر رعد و برق هم بیاد (در هر شرایطی)

اونی که قراره درد بکشه

... زجر بکشه

ساعت شش و چهل و هشت دقیقه بود. اون به خونه برمیگشت

با خون بینی من روی دستهاش

اما مثل روزهای دیگه میترسید که بره و به خونه برگرده، چون باباش خونه بود

درحالی که مشکلاتش رو توی بطری های ویسکی غرق میکرد

... فقط دنبال دردسر بود

درواقع،برای کارهایی که انجام داد بهانه ای نبود

اما اون توی خونه با چیزهای زیادی دست و پنجه نرم میکرد

چون باباش از وقتی که بچه بود باباش مست بود *معتاد

به الکل

و امیدوارم که یه روزی

بهش میگه که اون بطری هارو بذار زمین

و اون سگک کمربند رو

دربرابر این حباب شکسته

به صورتم مشت بزن

انجامش بده چون من از درد خوشم میاد

هر دفعه که اسممو نفرین میکنی

میدونم که دنبال رضایتی اما قرار نیست اتفاق بیوفته

وقتی روی زمین افتادم بهم لگد بزن

فقط قراره که ناامیدت کنه

اگر رعد و برق هم بیاد (در هر شرایطی)

اونی که قراره درد بکشه

... زجر بکشه

• Artist:Alec Benjamin
• Album:Narrated for You (2018)