Ella y él [Persian translation]
Ella y él [Persian translation]
او دختری اهل هاواناست (پایتخت کوبا ) ، او پسری اهل نیویورک است
او (دختر) می رقصد با موسیقی گرمسیری (مانند رومبا) ، او (پسر) موسیقی راک دوست دارد
او (دختر) بوسه ها می فروشد در روسپی خانه ای ، در حالی که او (پسر) از دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس ، فارغ التحصیل شده
او دختری نیمه مارکسیست است، او پسری جمهوریخواه است
او (دختر) می خواهد هنرمند باشد، او (پسر) از کوبایی ها متنفر است
او (پسر) به مجسمه آزادی اعتقاد دارد
و او (دختر) به هاوانای قدیمی پر از تنهایی اش!
او (پسر) همبرگر می خورد
(او (دختر) موروس کن کریستیانوس (نوعی غذا در کوبا که ترکیبی از برنج با لوبیا است
او (پسر) یک شامپاین می نوشد با توت فرنگی هایش
او (دختر) یک موهیتو کوبایی
او (دختر) در سفری به یوکاتان (شبهجزیرهای است در آمریکای مرکزی) رفت
و او (پسر) برای تعطیلات همان جا رفت
او دختری دورگه است از سر تا پاهایش ، او پسری بور مانند خورشید
او (دختر) انگلیسی صحبت نمی کند ، و او (پسر) زبان اسپانیایی نمی داند
او (پسر) رفت نوشیدنی تهیه کند ، بدون شک
او قصد داشت در آنجا عشقش را بیابد
هر چقدر ایدئولوژی ها و طرز فکرها ، بشریت را تفکیک می کنند
عشق با ریسمان های عاطفی اش در یک نام متحدشان می کند
او (دختر) میرقصاند میان تنه اش را با ضرب آهنگ تن تن
و او (پسر) از عمو سام جدا می شود (عمو سام نماد شخصیتی و تجسم ملیت برای دولت فدرال آمریکا است)
او (پسر) در پوست دختر پناه می گیرد ، آن را تنها برای خود می خواهد (پسر)
و او(دختر) فیدل (فیدل کاسترو سیاستمدار و انقلابی کوبایی بود) را فراموش کرده است
چه می دانند لنین و لینکلن از عشق؟!
چه می دانند فیدل و کلینتن از عشق؟!
او (دختر) بر روی میز خود نشسته است
او (پسر) از هیجان می لرزد
اسم دختر ترسا است ، و اسم پسر، جان
او (دختر ) می گوید : اولا چیکو(سلام پسر) ، او (پسر) جوابش می دهد : سلام
او (دختر) بی وقفه سخن می گوید ، او (پسر ) می گوید : آهسته صحبت کن
او (پسر) پرچم خود را کنار گذاشت، او (دختر) فراموش کرد ناسازگاری ها و درگیری ها را
او (پسر) راهی پیدا کرد تا عشق برخیزد ، پیروزمندانه
او (پسر) گرفت دست دختر را و در بر گرفتش
و پسر یانکی عاشق دختری از کوبا شد !
هر چقدر ایدئولوژی ها و طرز فکرها ، بشریت را تفکیک می کنند
عشق با ریسمان های عاطفی اش در یک نام متحدشان می کند
او (دختر) میرقصاند میان تنه اش را با ضرب آهنگ تن تن
و او (پسر) از عمو سام جدا می شود (عمو سام نماد شخصیتی و تجسم ملیت برای دولت فدرال آمریکا است)
او (پسر) در پوست دختر پناه می گیرد ، آن را تنها برای خود می خواهد (پسر)
و او(دختر) فیدل (فیدل کاسترو سیاستمدار و انقلابی کوبایی بود) را فراموش کرده است
چه می دانند لنین و لینکلن از عشق؟!
چه می دانند فیدل و کلینتن از عشق؟!
در حال حاضر آنها در پاریس زندگی می کنند
آنها یک منطقه خنثی پیدا کردند
او (دختر) تبدیل شد به یک بازیگر، او (پسر) یک مرد عادی است
(دست دردست یکدیگر قدم می زنند در خیابان کامپوس الیسیوس (نام خیابانی در پاریس
همانند کسانی که به سخره می گیرند این کره خاکی و قضاوتهایش را!
- Artist:Ricardo Arjona