Et puis on s'aperçoit [Persian translation]
Et puis on s'aperçoit [Persian translation]
از راه می رسیم سرتا پا عریان، بامدادی بر این
درگاه
در میان این بسیار بیگانگان ،
چه ناشناس هستیم
زندگانی را کشف می کنیم ،
به مانند کاشفان قاره آمریکا
در عطش پیر شدنیم
پیش از آنکه
واقعا زندگی کنیم
و در نهایت می فهمیم
که رفتن بی معناست
و در نهایت می فهمیم
که ماندن بی معناست
و بنابراین می مانیم ، و بنابراین می مانیم
اهمیتی ندارد در کجا
صبحگاهی خود را می یابیم ، هردو چشم در چشم هم
صبحگاهی خود را می یابیم، هر دو در یک تختخواب
کاشفان عشق می شویم و برایش جا می گشاییم
اما پیش از آنکه متوجه شویم چمدان رفتنش را
می بندد
و در نهایت می فهمیم
که دو نفر بودن بی معناست
و در نهایت می فهمیم
که تنها بودن بی معناست
بنابراین ادامه می دهیم ، بنابراین ادامه می دهیم
اهمیتی ندارد کدام یک را
صبحگاهی ملاقات می کنیم کسی که درست شبیه ماست
کسی که بیگانه است در میان تمام این بیگانگان
چند کلامی میانمان رد و بدل
می شود
و چند گیلاس شراب با هم
می نوشیم
و در این لحظات می فهمیم که زندگی تغییر خواهد کرد
و در نهایت می فهمیم
که حرف زدن
بی معناست
ودر نهایت می فهمیم
که هیچ نگفتن
بی معناست
و بنابراین می گوییم ،
و بنابراین می گوییم
اهمیت ندارد چه چیزی
و صبحگاهی خود را می یابیم ، تماما عریان در برابر آینه اش
و در برابر سایه مرده اش ، ما تقریبا بیگانه ایم
کمی باز می گردیم، و گذشته ما را منجمد می کند
و اندکی متحیر می شویم که تا چه اندازه تغییر کرده ایم
و در نهایت می فهمیم ،
که گذشته بی معناست
و در نهایت می فهمیم
که آینده بی معناست
و بنابراین می میریم ، و بنابراین می میریم
اهمیتی ندارد در کجا
- Artist:Serge Lama