رفیق [Rafigh] [English translation]
رفیق [Rafigh] [English translation]
نمیشناسیم از بس که زخم خورده تنم
نمیشناسیم اما منم؛ سلام رفیق
سلامتی تو را فریاد میزند آن کس
که زهرش ریخته چشمش درون جام رفیق
میان شعلهی عشقی که نیست میسوزد
شناسنامه ی یک عهد بی دوام رفیق
چو ابر غرش ما حکم بغض و باران است
رسیده فصل گریههای ناتمام رفیق
دلم گرفته از این شهر، شهر بیمرام رفیق
از این جماعت در فکر انتقام رفیق
کجای این شب، شب بی اعتبار گریه کنم؟
به روی امنیت شانهی کدام رفیق؟
نگو غریبه غمت را چرا نمی فهمد؟
که حال روز تو را آشنا نمیفهمد
چه شرح میدهی احوال نابسامان را
که هر که که بغض ندارد تو را نمیفهمد
به یادگار بماند گلایه ام به شما
که اعتماد ندارم به سایهام به شما
بر هر چه درد که دارم قسم قسم به شما
که هر چه بد بنویسم نمیرسد به شما
دلم گرفته از این شهر، شهر بیمرام رفیق
از این جماعت در فکر انتقام رفیق
کجای این شب، شب بی اعتبار گریه کنم؟
به روی امنیت شانهی کدام رفیق؟
- Artist:Ali Zand Vakili