در آستانه ی پیری [Dar Aastaaneye Piri] [Kurdish [Sorani] translation]
در آستانه ی پیری [Dar Aastaaneye Piri] [Kurdish [Sorani] translation]
در آستانه ی پیری
گلایه از شب دنیا
بد است مرد حسابی
به احترام دیازپام
بدون قصه و بوسه
تلاش کن که بخوابی
تو مثل پرده ی خانه
وبال گردن روزی
کسی نگفت نباید
که از نهاد بسوزی
تو آفتاب نبودی
که بی دریغ بتابی
چه اسب ها که درونت
به اهتزاز درآمد
به شیهه عمر گلویت
کشان کشان به سر آمد
تو را که بست به گاری
که روزمزد عذابی؟
لگد زدن به شیری
که صبر غرش او بود
شکست یوزپلنگی
که رام و آینه خو بود
و از فراز دهانی
سقوط کرد عقابی
دلیر ماندی و نان را
به خون زدی که نمیری
به هرزه پا ندواندی
از این دوندگی آخر
چه میرسد به جماعت
جز آخوری و طنابی؟
شناسه عالمی و اما
شناسنامه نداری
ودائم الغمی اما
خودت ادامه نداری
غرور منقطع النسل
عماره ساز خرابی
تو برگزیده نبودی
قبول کن که نبودی
قبول کن که رسولی
بدون معجزه هستی
بلند مسئله هستی
ولی بدون کتابی
دریچه ی که تپید و
جهان کوچک ما را
به نورخان گرفت است
بیا و زنده شو ای ماه
که مثل فاتحه هر شب
بر این دریچه بتابی
هزار ماهیه تنها
فدایه آبیه دریا
هزار بسته مسکن
فدایه این غم برنا
هزار گله ی درنا
فدایه وسعت آبی
گلایه از شب کوچک
و نق به شیوه ی کودک
بس است حزن مبارک
شبت بلند غمت نیز
غمت بخیر شبت نیز
شب است مرد حسابی
- Artist:Mohsen Chavoshi
- Album:Ebrahim - ابراهیم