Esta Cobardía [Persian translation]
Esta Cobardía [Persian translation]
(1)
وقتی او را رصد می کنم، او اصلا متوجهٔ من نمی شود.
به خود اجازه ندادم که رازم را فاش کنم، پس آه کشیدم.
نگاهش؛ جرقهٔ عشق را در درونم شعله ور می کند.
حاضرم زندگی ام را برایش سر ببُرم.
(2)
او حتی متوجهٔ برق چشمانم نیست.
کنارش که هستم، می لرزم و سرخ می شوم.
او بود که عشق را درونم بیدار کرد؛
هذیان گفتنم و پریشان حالی ام تقصیر اوست،
اما او اصلا نمی داند.
(ترجیع بند)
این عشق بزدلانه تنها خاصیتش این بود؛
که او را یک دل سیر ببینم، گویی که یک ستاره را...
(رسیدن به او) دور از واقعیت است، خیلی دور...!
و من دیگر امیدی برای دستیبابی به او ندارم.
(3)
او نمی داند که هزاران بار ناخواسته بوسیده شده
در شبهای اندوه که در خلوت خفته بود
منِ احمق ، تصمیم داشتم که به او بگویم عاشقش شدم
(4)
او نمی داند که همین حالا هم (از دیدنش) حظ می کنم.
بی آنکه مالکش باشم، او مال منست.
خونسردی اش مرا آزار می دهد؛
که مرگ مرا دم به دم می بیند و توجهی نمی کند.
(ترجیع بند)
این عشق بزدلانه تنها خاصیتش این بود؛
که او را یک دل سیر ببینم، گویی که یک ستاره را...
(رسیدن به او) دور از واقعیت است، خیلی دور...!
و من دیگر امیدی برای دستیبابی به او ندارم.
- Artist:Julio Iglesias
- Album:Libra (1985)